روحانی شهید سیدجعفر طاهرى / زندگینامه شهید
نوید شاهد: سیدجعفر طاهرى فرزند میرابوطالب و ام کلثوم طاهرى در سال 1319 در روستاى راهدانه از توابع نقده در خانواده اى روحانى به دنیا آمد. وى که فرزند چهارم خانواده بود، تحصیلات ابتدایى را تا سال ششم نظام قدیم در زادگاه خود به اتمام رساند. سپس براى تحصیل علوم دینى، راهى حوزه علمیه تبریز شد. حدود سال 1337 در سن هجده سالگى با یکى از اقوام خود به نام خانم صاحب طاهرى ازدواج کرد. در سال 1338 یعنى پس از دو سال تحصیل در حوزه علمیه تبریز به برادر بزرگ ترش میرحیدر طاهرى در حوزه علمیه قم پیوست و تا سطح اتمام لمعتین و اصول به تحصیل ادامه داد. با آشنایى با افکار امام خمینى قدس سره و آغاز نهضت ایشان وارد فعالیت شد و از سال 1341 و پس از سخنرانى حضرت امام قدس سره فعالیتهاى او نیز شدت یافت. در دوم فروردین 1342، مصادف با شهادت امام صادق (ع) در درگیرى با مأموران رژیم پهلوى در مدرسه فیضیه شرکت داشت و جزو کسانى بود که از پشت بام مدرسه به پایین پرتاب شد؛ ولى از این حادثه جان سالم به در برد. پس از این واقعه به آذربایجان گریخت ولى پس از چندى دستگیر و حبس و سپس اجباراً به خدمت سربازى اعزام شد. در دوران سربازى دست از فعالیت برنداشت و به همین دلیل مجدداً شش ماه به زندان افتاد. پس از سربازى به نقده بازگشت و به همراه خانواده اش در منزل پدرى ساکن شد. از آن پس از طریق مغازه اى که دایر کرده بود و نیز کار کشاورزى، امرار معاش مى کرد. همچنین در شهر نقده با دایر کردن کلاس هاى تدریس قرآن و حدیث و احکام به طور محرمانه به فعالیتهاى اسلامى و روشنگرى در مورد رژیم حاکم مى پرداخت. یکى از دوستانش مى گوید: به یاد ندارم که جمعه اى را بیکار در منزل مانده باشد و به طور مرتب براى فعالیت تبلیغى به شهرهاى مهاباد، میاندوآب و... سفر نکرده باشد. همچنین از کمک به محرومان غافل نبود. یکى از دوستانش نقل مى کند: روزى در یکى از کوچه هاى شهر، او را در حالى که پاکتى بزرگ در دست داشت دیدم. مرا به همراه خود به نزدیک منزلى برد و پاکت را به من داد تا به اهل منزل بدهم و خودش از محل دور شد من هم بدون معرفى خود و ایشان پاکت را به آنان دادم.
وى در آگاه سازى مردم و شکل دهى انقلاب در نقده نقش بسیار مهمى داشت. در اولین روزهاى پس از انقلاب، ضدانقلاب به شهر نقده و پادگانها حمله کرد که با همکارى جوانان شهر حمله آنان دفع شد. پس از آن، وى با جمع کردن جوانان داوطلب شهر، گروه "جوانمردان" را براى همکارى با ژاندارمرى و حفظ امنیت شهر تأسیس کرد و مسئولیت فرماندهى آن را به عهده گرفت. وى براى حفظ این گروه، حتى یک بار که پرداخت حقوق ماهیانه آنان به تأخیر افتاده بود با فروش گندم و خرمنکوب پدرش و اخذ وام از بانک، حقوق آنان را پرداخت کرد. از هرگونه همکارى با افراد گروه از نگهبانى، جمعآورى مواد غذایى براى آنان و... دریغ نمى کرد. خانم صاحب طاهرى - همسرش - درباره فعالیت هاى وى چنین مى گوید: این گروه به تعداد دویست نفر از جوانان که فرزند هفده ساله وى (سیدهادى طاهرى) نیز یکى از آنان بود، حفاظت از پادگان جلدیان را به عهده داشتند و همزمان به عنوان مسئول عقیدتى سیاسى پادگان جلدیان نیز عمل مى کرد. وى آخرین بار قبل از عزیمت به پادگان، تمام خویشان را به مهمانى دعوت کرد و از همه حلالیت طلبید. در تاریخ 10 شهریور 1358 در پادگان تا ساعت یک شب براى رزمندگان درباره حساسیت منطقه و لزوم دفاع از آن صحبت مى کرد. صبح روز بعد (11 شهریور 1358) به همراه حدود پانزده نفر براى تهیه آذوقه به سوى شهر نقده حرکت کرد. این گروه در جاده جلدیان - ص1 ده، 4نقده درنزدیکى پاسگاه "میلنگر" دوآب، در ساعت هفت صبح با کمین نیروهاى ضدانقلاب حزب دمکرات مواجه شد. در این جریان، سیدجعفر طاهرى و نُه تن دیگر، بدون آنکه امکان دفاع از خود را بیابند به شهادت رسیدند. وى هنگام شهادت سى و نُه سال از عمرش مى گذشت و هفت فرزند (دو دختر و پنج پسر) از خود به یادگار گذاشت. جنازه وى در گلزار شهداى نقده مدفون است. منبع: نویدشاهد |
x □ - » |